آغاز...

چه اعجاب انگیز است عظمت پروردگار!
چه دلنشین است آوایی که،ناجی من در هم شکسته شد!
روزگاری گمگشته بودم،اکنون خود را باز یافته ام؛
روزگاری نابینا بودم،اکنون دیدگانم پرفروغ است.
شکوه تو به قلب من ترس را آموخت.
و شکوه تو ترس هایم را از من دور کرد؛
چه گرامی بود لحظه ای که شکوه تو عیان شد،
لحظه ای که همان نخستین بار باورش کردم.
از میان خطر های بیشمار، مشقت ها و دامهای گسترده عبور کردم.
رحمت تو در این فراز و نشیب ها مرا حامی بود،
و رحمت توست که مرا به خانه راهبر خواهد بود.
و آنگاه پس از ده هزار سال اقامت در زمین،
درخشنده و پر نور همچون خورشید،
برای سر دادن سرود نیایش پروردگار،
بیش از روزهای آغازین عطش خواهم داشت...

                                                   «شکوه اعجاب انگیز» نوشته ی جان نیوتن(1725-1807)