شیراز!

شیراز 

دیوانه ام میکند! 

شیراز... 

شهر عزیز من 

حدود یک ساعت پیش از کنار دانشکده پزشکی شیراز گذشتم.... هنوز هم فشار های عصبی درونم رو اتیش میزنه! 

شیراز... 

بزرگراه چمران.. 

(استخر سر پوشیده ی انقلاب.. 

و درست کنار استخر خوابگاه دخترانه ی گلستان... 

وقتی خوابگاه بهاره ی خودم رو با این خوابگاه مقایسه میکنم دیوانه میشم... 

خوابگاه بچه های پزشکی دندون و دارو... 

از مجهزترین خوابگاه ها که البته به پای شهید دستغیب نمیرسه...کافی نت سالن مطالعه سلف اختصاصی محیط مناسب سوییت ۳ نفره اتاقها تمیز اخ خدایا خدا...اونوقت خوابگاه ما حتی نور مناسب مطالعه هم نداره! ) 

فلکه دانشجو... 

فلکو نمازی... 

خیابون زند... 

دانشکده پزشکی... 

اما من اخرش میرم یا اونجا یا هم نهایتا تهران و نه هیچ جای دیگه.. 

خدایا راه بسیار سختی رو در پیش دارم...خدایا بهت محتاجم 

خدایا اراده ام رو قوی کن.. خدایا محکمم کن در مقابل مشکلات 

خدایا... بهم رحم کن... 

خداجونم مچکرم ازت به خاطر همه جیزمطمئنم این همدان رفتنم هم حکمتی داره... پس دلمو اروم کن... 

راستی از همه دوستای عزیزم اولا معذرت میخوام به خاطر این تاخیر و ثانیا ازتون میخوام برام دعا کنین... 

و در اخر این شعر از جناب گرانقدر قیصر امین پور که حس میکنم این رو برای من سرودند!!!!.. 

 

  

 

این روزها که میگذرد   هر روز 

احساس میکنم که کسی در باد 

                                  فریاد میزند 

احساس میکنم که مرا 

از عمق جاده های مه الود 

یک اشنای دور صدا می زند 

 

اهنگ اشنای صدای او 

مثل عبور نور 

مثل عبور نوروز 

مثل صدای آمدن روز است 

ان روز که ناگزیر می اید 

 

روزی که عابران خمیده  

یک لحظه وقت داشته باشند 

تا سربلند باشند 

و آفتاب را 

         در آسمان ببینند 

 

روزی که این قطار قدیمی 

در بستر موازی تکرار  

یک لحظه بی بهانه توقف کند 

تا چشمهای خسته ی خواب الود 

از پشت پنجره 

تصویر ابرهارا در قابو طرح واژه گونه ی جنگل را 

                                                     در آب بنگرند 

 

روز وفور لبخند 

لبخند بی دریغ 

لبخند بی مضایقه ی چشمها 

 

ای روز های خوب که در راهید! 

ای جاده های  گم شده در مه!

ای روزهای سخت ادامه!

از پشت لحظه ها به در ایید! 

 

ای روز افتابی! 

ای مثل چشمهای خدا ابی! 

ای روز امدن !

ای مثل روز امدنت روشن!... 

 

این روزها که میگذرد   هر روز  

در انتظار امدنت هستم! 

 

 

نظرات 12 + ارسال نظر
Smile To Me پنج‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:50 ب.ظ http://www.xyz.blogsky.com/

سلام
خوبی؟
رسیدن به خیر! چه عجب!چرا اینقدر حسرت به دل نوشتی؟ اینطوزی ادامه بدی گیم آور می شی!
بیخیال...به خودت بگو این نیز بگذرد!(تکه کلامه مولانا بوده)
لازم شد بهت یاد آوری کنم که قسمت درباره ی وبلاگ، وبلاگ خودتو بخونی
قرار بر این نیست که قطره دریا شود...(اوشو؛ کتاب یک فنجان چای)

Salam duste aziz
gahi enqad be adam feshar miad ke taqatesh taq mishe..
Ama shoma dorost migid..
Man mohkamam,in niz bogzarad :-)

محسن جمعه 24 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:10 ق.ظ http://after23.blogsky.com/

شتر سواری دولا دولا نمیشه. از یه طرف میگی خدایا مچکرم و حکمت داره و .... از یک طرف یک ریز می نالی. یا شیراز یا تهران رو من نمی فهمم. حدود هشتاد در صد مردم ایران در جایی غیر از این دو زندگی می کنند. تازه این هم که موقتیه. تو اگر مچکری و حکمت و اینا رو باور داری بی هیچ چونه زدنی باید بری سراغ اون چه که الان هست. اگر این باور در جان و روحت جا نیافته بعدها در مقابله با خیلی چیزهایی که مطابق خواسته هایت نیست، روزگار خوشی نخواهی داشت.
رفتی همدان؟
اونجا رو دیدی؟ یا خیال شیراز و تهران نگذاشت که ببینی؟

محسن یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:21 ب.ظ http://after23.blogsky.com/

از این که به من سر زدی خوشحال شدم که هنوز در همدان زنده ای و نمرده ای....... زنده بمان. حالا حالا حالا ها خیلی کار داری.

محسن یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:22 ب.ظ http://axamoon.blogsky.com

راستی یادم رفت که بهت بگم:
شادزی

Smile To Me جمعه 1 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:23 ق.ظ http://www.xyz.blogsky.com/

سلام

به گمانم دوباره غیبت صغری شروع شد.

آپ کردی یه ندا بده

ناهید سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 05:10 ب.ظ

سلام گلم حواسم نبود تو پایینی نوشتم

ناهید سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 05:13 ب.ظ

((((((((((((((((((((((((((((قصرالدشت....... دانشکده دندان پزشکی)))))))))))))) رو هم بنویس بخاطر من

Salam nahide azizam
man fadaye to besham.
Enshaallah ham ma 2ta ham har arezumandi be unche mikhaym miresim.
Bashe hatman,raftam tu site hatman minevisam.hala bekhand khanum doctore ajijam

ملیحه چهارشنبه 6 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:14 ب.ظ

مر مر جونم سلام.شاید هر کس نوشتهاتو بخونه فقط از اون بوی نا امیدی رو استشمام کنه.ولی درک من از نوشته تو اینه که یه کوچولوَفقط یه کوچولو ترسیدی!!!طبیعیه گلم.ولی نگران نباش.با شناختی ۶ساله ای که من از تو دارم بهت قول میدم سال دیگه اینجایی.فقط مرمر اینقدر شیراز-علوم پزشکی-و به خصوص خوابگاه گلستانو واسه خودت قشنگ جلوه نده.چون ممکنه وقتی بیای با عکسش روبرو شی!!!!!!(به خصوص گلستان)من واسه خاطر خودمم که شده دعا میکنم شیراز(پزشکی)قبول شی.راستی وبلاگ قشنگی داری.ناهید ایشالا تو هم دندون شیراز.

Malihe
arumam kardi golam
merc khanum doctor
doa kon,ma ham biaym pishet..
Duset daram aziz

ملیحه چهارشنبه 6 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:22 ب.ظ

آبی که برآسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است
گر مرد رهی غم نخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است؟
مر مر و ناهید عزیز فقط کافیه که به خودتون یه کم فرصت بدین و به توانایی هاتون ایمان داشته باشین.(عجب جمله قصاری گفتما!!! برو حالشو ببر!!!)

To ke hamishe az in jomlehaye ziba behem migi,ma merc hastim azat fadat sham
barat behtarin arezu haro daram

مینو چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:05 ب.ظ http://mpezeshki87.blogsky.com

سلااااااااااااااااام
مری! ملی! نانی!D:
چطورین؟ جمعتون جمعه، منتون کمه...!!
مریم خیلی بدی، همه رفتن شیراز، توهم بری من دق میکنم...
پس کی میاد پیش من؟:((
دیگه دوست ندارم(با آرزوت دلمو شکستی)
در کل خوشحال شدم همتونو یه جا دیدم، یعنی ندیدم، ولی کاش میدیدم

Mali manzuret malihe va nani manzuret nahide?ha ha ha
ajije delam mobaraket ba$e blogsky

محمد یکشنبه 17 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:42 ق.ظ http://yums.blogfa.com

سلام.چند سالی می شه سر نزدی،نه؟!

دست خیال دوشنبه 16 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:17 ب.ظ http://dastekhial.blogfa.com

سلام
دنبال این شعر زنده یاد قیصر بودم و تو سرچ مسیرم خورد به اینجا.اول باید ممنون باشم بابت استفاده ام از شعر و بعد اینکه به قول زنده یاد مشیری:
قفس تاریک / دنیا تنگ / نومیدی توان فرساست / می دانم
ولیکن ره سپردن در سیاهی/ رو به سوی روشنی/ زیباست / می دانی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد